درباره
«در اواخر اسفند ماه ۱۳۱۱ همان زمان که زمین نفس می کشد مردی از جنس بهار در کویر زاده شد. پس از اتمام دانشسرای عالی با ابداع خط زمینه و آموزش آن به آموزگاران کلاس اول، تحولی شگرف در آموختن زبان فارسی ایجاد کرد. در سال ۱۳۴۴ با تالیف کتاب کلاس اول دبستان در قلب الفبا جاودانه شد.
در پیکار با بیسوادی، نفسش دم آموزگاران سپاه دانش این سرزمین را گرم کرد و سیاهی تخته را از نسل همنفسش گرفت. در دوران بازنشستگی، با احیاء رنگرزی گیاهی روحی تازه به صنعت فرش و گبه ایران دمید و با رواج آن در میان روستاییان و عشایر به این پیشه رنگ و بوی دیگری داد. از ژرفای نگاهش سینه به سینه عشق سپرد و جان به بی جان بخشید. تا آن جا پیش رفت که به حق پدر رنگرزی سنتی و گبه ایران نام گرفت.
ای رنگرز بزرگ عالم
صنعتگر جن و دیو و آدم
مارا تو به هر طرف کشاندی
هر روز به مشغلی نشاندی
یک روز بز و الاغ تعلیف
یک روز کتاب و درس و تالیف
امروز که پیری است و سستی
رنگم کردی به چیره دستی
باعشق به رنگ زنده ام من
این هم کلکی زتوست، ذوالمن
(سید عباس سیاحی)
استاد سید عباس سیاحی سینه اش دریای مهر بود و نگاهش بیکرانِ زلالِ راستی. عرش و فرش این سرزمین تا ابد به الفبای وجودش وام دار است.
یادش تا همیشه گرامی.»